به سمت بیکرانه ها

به سمت بیکرانه ها

چو دارو تلخ میباشد، نوشتن از تو ای بانو
به سمت بیکرانه ها

به سمت بیکرانه ها

چو دارو تلخ میباشد، نوشتن از تو ای بانو

"دین میان دو سنگ ناصبور" از محمود کرامتی

نویسنده: محمود کرامتی

مقدمه

گیر ماندن میان دو گروه ضعیف الفکر دردآلودی ست که نظم و ثبات یک نظام را تحت الشعاعِ تحرک اشتباه قرار میدهد. نظام دینی نیز اکثراً از این ناحیه متاثر بوده است. گرمای مشمئز کننده از جانب دوستان نفهم و کرختی سرمای زمستان از جانب دشمنان نادان بر پیکر دین به صورت وحشتناکی فرود آمده  و از آن پدیده ی متفاوت معرفی نموده است. 

  طی سالها تحلیل و نقد، آنچه که مبرهن است دو ویژه گی مشترک این دوگروه میباشد که به نحو غریبی سرفصل امور گردیده. قضاوت اشتباه و قضاوت سریع که از آن بنام نادانی و ناصبوری نیز یاد میشود، دو ویژه مشترک این دو گروه میباشد. یک روی سکه، افراطیون نفهم و روی دیگر آن تفریطیان نادان هستند که هیچ حامیِ فکری ای بجز استدالال های پوچ و مغزهای پوک ندارند. در جبهه ی افراطیون، مالیخولیاییِ خود بزرگ بینی و در جبهه ی تفریطیان کینه ی کذایی و غیر منطقی حکومت میکند. نهایتاً اینکه حکومت منطق در سرزمین تحت زعامت این دو گروه اعم از سرزمین وجودی شان، به صفر میرسد. ولی حکومت بنیادگرایی و جزم گرایی، حماقت و شعور منفعل، وابستگی فکری و عدم استقلال ذهنی و خلاصه هزار و یک پدیده ی مشابه درجغرافیای وجود این افراد به طرزقابل ملاحظه ای حکمروانی میکند. وجود دو گروه موجود صرف نظر از وجود فلسفی که ماهیتی ننگین دارد، مشابه به وجود دو سنگ ناصبور است که میانش خرده های گندم میمانند و نهایتی نافرجام که صد البته حکایت از ماهیتی معضل ساز و چالش زا دارد. در چنین وضعیتی، آنچه که باید به داد مجتمع برسد روشنفکری دینی به معنی واقعی اش میباشد. 

روشنفکری دینی 

روشنفکری دینی یعنی تلاش برای فهم درست و دقیق پدیده های دینی از عینک تحقیق و تدقیق و تکامل اجتماعی با تبیین عقلانی پدیده ها می باشد. روشنفکری دینی در پی آن است تا جو سمی و منفعل را به جوی پویا، شگوفا، بالنده و طوفنده مبدل سازد. حتی استعداد های باالقوه ی جو قبلی باید به استعداد های بالافعل مبدل شود که روشنفکری دینی تلاش میکند تا این امر تحقق یابد. همه ی ما میدانیم که سالهاست از اصول بی پایه و بی اساس و یا قواعد کلیشه ای و منحصر به زمان و مکان خاصی بدون حلاجی بر ما اعمال میشود. روشنفکری دینی چون ماشین حلاجی گندم است که خوشه ها از یک سو وارد آن شده و از سوی دیگر به دو بخش گندم و مواد اضافی مجزا تقسیم میشوند. ماشین روشنفکری دینی نیز اصول و قواعد رایج را حلاجی کرده و خوب از بد، منفعل از منبسط، را مجزا میکند. آنچه که سالهاست بدون هیچ حمایت منطقی و عقلانی ای به خرد اجتماع داده شده را زیر عینک تحلیل و تجزیه میبرد و از فیلتر عقلانیت و تحقیق عبور میدهد. پدیده ی روشنفکری با هیچ کس دشمنی ندارد همانطور که با هیچ کس دوستی ای ندارد. روشنفکری فقط دنبال اعمال طرحی منظم برای جریان سازی نوین فکریست که در آن هیچ جبهه ای ضرر نبیند مگر به اقتضای مضر بودنش و هیچ جبهه ی سود نبرد مگر به اقتضای مفید بودنش. 

بدیهی ست که روشنفکری دینی نیز چون اکثر جریان های فکری دیگر دچار نوساناتی گردیده است ولی همانطور که افراد ضعیف و مخرب یک اجتماع معرف واقعی اجتماع نیستند، توصیف روشنفکری دینی از ناحیه ای افراد ضعیف این جریان نیز توصیفی در خور نیست. مخاطب باید قادر به تفکیک فضولات این جریان به بهترین وجه اش باشد. منبع جریان باید مورد استناد عقلانی باشد و اعتبار آن به استثناء ساقط شدن اکادمیک به احدی ساقط نشود. در این قسمت نقش مخاطب نقش بسزا و متبلوریست که بیشترین کارایی را دارد. اعتبار این جریان منوط به اینست که مخاطبی تنبل نداشته باشد. این مخاطب است که تعیین میکند چی بخردش بدهند. داستان مخاطب این جریان داستان جمله ی شگرف مهنداس کرام چاند گاندی ست که گفت: تا به کسی اجازه ندهید شمارا استهزا نمیکند. اینجا نیز تا مخاطب به نوسان اجازه ندهد سرزمین ذهنش را فتح نمیکند. نقش علت و معلول نقش سازنده و یا مخربی ست که به برپایی و یا فروپاشی جریان مرتبط است. 

بیان معضل

افراد کمی میان تعداد انبوه یک اجتماع قرار دارند که برایشان تبلور نظام حامل شان در سطح جهان مهم است. اکثریت مطلق نه تنها اعتبار نظام را در سطح جهان مهم نمی پندارند بل اهمیت آنرا جدا از سرزمین وجودی خودشان بر هیچ جغرافیای دیگری در نظر نمیگیرند. حتی اهمیت نظام برای خودشان نیز موهوم بوده و ماهیت انفعالی دارد. ولی صرف به اینکه اکثریت مطلق چهار اطراف شان را نمبینند نباید گروه قلیل هم مسولیت شان را فراموش سازند. آنها خوب میدانند که موجودیت گروه های افراطی در اجتماع لکه ی ننگی بر پیکر نظام شان است و حتی این پایان کار نیست بلکه موجودیت دوستان نادان منفعل نیز بهمان مقدار که موجودیت گروه های تروریستی خطرناک است، مخرب میباشد. سوای اینهمه، این افراد باید از دو گروه دشمنان و دوستان  نادان بترسند. چون دوستان نادان نیز کمتر از دشمنان نیستند. معضل توهم، خرافات، ایجاد گری های منفی و پدیده های منفی مشابه معضل امروز دوستان و دشمنان نادان است که باید به وسیله ی همین افراد فهیم رفع گردد. 

حل معضل

 نقش افراد فهیم هر چند قلیل اند بارز و برجسته میباشد. صدای دگرگونی و تغییر مطمئنن از تربیون مذهبی بلند نمیشود بلکه باید تربیونی تازه ساخت. چه خوب میشد اگر صدای تغییر از تربیون دین بلند میشد. در آن زمان بود که فرایند تغییر به شدت سریع و رو به رشد میبود. با این وجود باید این صدا رساتر از قبل بلند شود؛ حالا از هر جائی که میخواهد بلند شود. افراد فهیم میبایست با تغییرات کوچک و ذره بینی آغاز کرده نه اینکه رادیکالیستی عمل نمایند. باید بدانند که جامعه صرفاً زمانی تغییری را میپذیرند که کوچک و مفید باشد. تغییر بزرگ هر چند مفید نیز باشد قابل قبول و یا پذیرش نیست. باید ابتدا با رسم و رسوم ناپسند حاکم مبارزه نموده و سدی بشوند جلو سیستم منفعل و آنرا به مرور به سیستمی منبسط مبدل بسازند. دین باید آنچه که سهمش است را بگیرد و مطمئنن سهم دین درست، امور درست است. مسلمان باید آئینه ی دین نما باشد؛ طوریکه احساس شود مرکبی ست که روح خدا بر آن سوار شده. این فقط زمانی ممکن است که سیستم با راه اندازی تحقیق و تدقیق اصلاح شود. اصلاح سیستم نیز ممکن نیست مگر به موجودیت و تلاش این گروه میانی (افراد فهیم).

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد