به سمت بیکرانه ها

به سمت بیکرانه ها

چو دارو تلخ میباشد، نوشتن از تو ای بانو
به سمت بیکرانه ها

به سمت بیکرانه ها

چو دارو تلخ میباشد، نوشتن از تو ای بانو

سوء ظن

نویسنده: ادگار والیس
مترجم: محمود کرامتی

روجائی را به سوئی انداخت و بروی بسترش نشست،  پاهایش درون دمپایی خانگی اش سردی کف خانه را احساس کرد. تلفن به فاصله ی کمی دور مصرانه زنگ میخورد. چراغ را روشن کرد، به طرف تلفن رفت و گوشی را گرفت.

-         دکتر بنسون سخن میگوید...

 باد نوامبر در اطراف خانه ی کوچک سفید می وزید و صدای زمستان را  با خود می آورد. دکتر لباس پوشید، به طرف میز رفت و لحظه ی به ساعت مچی اش خیره شد. روحش از کارِ پیش رو شاکی بود. حالا ساعت دو صبح شده بود؛ ذهنش همچنان از این ساعات وحشتناک شکایت داشت. او متحیر بود که چرا باید اطفال همیشه در چنین اوقات نامناسبی متولد شوند. دو کیف دستی کوچک را برداشت، کیسه ی کوتاه قرص که مردم میشناختند و صندوق بلند زایمان که مردم کیف نوزاد میگفتند.  

ادامه مطلب ...